شهرآرانیوز | محمدرضا هاشمی، من خودم از آن دسته آدمهایی هستم که حوصله خواندن داستانهای بلند را ندارم و در طول خواندن چنین داستانهایی مرتب حواسم به شماره صفحه است و به قطر کتاب نگاه میکنم که چقدر خواندهام و چقدرش مانده. چند وقتی است که متوجه شدم خواندن مجموعه داستان برای آدمی مثل من بهتر است و تقریبا یک سالی هست که مجموعه داستان میخوانم. این باعث شده که هم کتابهای بیشتری بخوانم و هم چشمم به قطر کتابی که در دستم هست نباشد.
«چشمِ سگ» مجموعه داستان تازه منتشر شده «عالیه عطایی» نویسنده افغانستانی مقیم ایران است. این کتاب 7 داستان دارد که خواندن هرکدامش جذابیتهای خاص خود را دارد. به خصوص وقتی تبحر نویسنده در آفرینش فضاهای متفاوت در قالب یک داستان و اشاره او به جزئیاتی که ما هر روز در زندگی روزمزهمان با آنها روبهرو هستیم، باعث میشود که خواننده نه تنها در طول خواندن این کتاب خسته نشود، بلکه خود را به جای شخصیتهای داستان تصور کند. قصه بیپایان مهاجرت و رنجهای زندگی یک انسان مهاجر در دنیای واقعی یکی از مهمترین پایههای این کتاب است و نویسنده تقریبا در همه داستانهای این کتاب به آن اشاره میکند. شاید تصور آب خوردن یک «مارِ پیتون» از حوض یکی از پارکهای تهران در دنیای واقعی دور از تصور باشد، اما عطایی با تکیه به استعداد و توانایی قلمش طوری این ماجرا را تعریف میکند تا باورپذیر باشد و شما در پارکهای تهران در جستوجوی چنین اتفاقی باشید. جغرافیا در همه 7 داستان این کتاب نقش مهمی دارد و شما مرتب بین تهران و بیرجند در سفر هستید، به استامبول سفر میکنید و اسم مشهد و هرات برایتان تکرار میشود.
حتی در یکی از داستانهای این کتاب نویسنده شما را به سمرقند میبرد و داستانی شگفتانگیز برایتان تعریف میکند که بعد از خواندن آن دوست دارید همانجا بمانید و طلوع آفتاب را در میدان اصلی شهر تماشا کنید. پرداختن درست نویسنده به حضور افغانستانیها در ایران و اتفاقاتی که به دلیل این همزیستی میافتد، یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب است. شما در جریان خواندن «چشم سگ» متوجه میشوید که نویسنده وطن ندارند و در تعلیق بیسرزمینی به سر میبرد. بیوطنی برای یکی مثل من که در مشهد به دنیا آمده اما اصالتی افغانستانی دارد بسیار ملموس است. عالیه عطایی در کتاب جدیدش ازاین ماجرا به درستی بهره برده و از آن به عنوان یک فرصت برای خواندنیتر کردن داستانها و شناساندن چهرهای واقعیتر از مردم افغانستان بهره برده است.سرشار بودن ذهن نویسنده از واژه و توانایی او در چیدن این واژگان در کنار هم و قدرت تخیل او به ما این فرصت را میدهد که در داستانهای این کتاب غرق شویم و ماجرا را دنبال کنیم.«مریم حسنیان» نویسنده نام آشنای مشهدی که از قضا مثل نویسنده کتاب «چشم سگ» در تهران زندگی میکند، درباره این کتاب در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «عالیه عطایی جسور است و تجربه زیستی بسیار قدرتمندی دارد، تخیل او در داستانِ «شبیه گالیله» و «فیل بلخی» عالی است و بلد است مخاطب را در انبار باروت کلمههایش بیندازد. ما در داستانهای عالیه عطایی زنان و مردان افغان خوشپوش، عاشق، موفق، معمولی و حتی زِبل را میبینیم که تا به حال نمیشناختیم وچیزی از فرهنگشان نمیدانستیم.»